Maria Conchita Alonso

اوایل قرن بیست و یکم. امریکا به دنبال یک شکست عظیم اقتصادی با یک حکومت پلیسی اداره می شود. خلبان هلی کوپتر پلیس، «بن ریچاردز» (شوارتسنگر) که دستور دارد شورشیان در جست و جوی غذا را هدف آتش قرار دهد، از این کار خودداری می کند و حالا مقامات برای عوام فریبی، «ریچاردز» را مسئول کشتار معرفی می کنند و او را به زندانی مخوفی می اندازند.

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه ی زدو خورد شدید بین دارو دسته ی قاچاقچی های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده اند. هنگام درگیری با دارو دسته ی کلمبیایی ها، موجود مرموزی وارد صحنه می شود و قاچاقچی ها را قتل عام می کند. جاماییکایی ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی های کلمبیایی حمله می کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می رسند...

پس از اینکه یک غریبه مرموز در یک بیمارستان محلی به هوش می آید، وضعیت بسیار وخیمی دارد و متوجه می شود یک باند جنایتکار به دنبال او هستند و این موضوع به زمانی برمیگردد که عضو نیروی اف بی آی بوده است و ...